AAAC: مخفف All Aluminium Alloy Conductor، هادی هوایی تمام آلومینیوم آلیاژی.
AAC: سرواژه های All Aluminium Conductor، هادی هوایی تمام آلومینیومی.
ABC: مخفف Aerial Bundled Cable، در فارسی به کابل هوایی خودنگهدار معروف است.
Abrasion Resistant: مقاوم در برابر سایش [کابلی که روکش آن مقاوم در برابر سایش است.]
AC: مخفف Alternating Current/ جریان الکتریکی متناوب که در آن جهت حرکت الکترونها در فواصل و چرخه های منظم، تغییر میکند.
Accelerated aging: پیری تسریع شده/ آزمایشهایی بر روی عایق یا روکش سیم و کابلها که شرایط محیطی طولانی مدت را در زمان نسبتاً کوتاهی شبیه سازی میکند تا قابلیت اطمینان سیم یا کابل برای کارکرد و عمر مفید مدنظر تأیید گردد.
ACSR: سرواژه های Aluminium Conductor; Steel Reinforced/ هادی هوایی آلومینیومی تقویت شده با فولاد [مغزی فولادی].
Aerial cable: کابل هوایی/ کابلی که قابلیت نصب هوایی را به صورت آویزان و کشیده شده میان تیرها یا روشهای دیگر دارد.
Ampacity: مقدار جریان الکتریکی که میتواند بدون گرم شدن بیش از حد ایمن، از یک هادی، سیم یا کابل در وضعیت معین عبور کند.
Ampere: واحد استاندارد اندازه گیری جریان الکتریکی. مقدار جریان الکتریکی که در هنگام اعمال یک ولت EMF بر روی مقاومت یک اُهمی، جاری میشود؛ یک آمپر جریان برق، عبور یک کولن بار الکتریکی از یک نقطه در مدت یک ثانیه است.
Analog Signal: سیگنال آنالوگ یا قیاسی/ سیگنالی که پیوسته تغییر میکند و مقادیر گسسته ندارد.
Annealed: انیل شده، بازپخت شده/ عملیات حرارتی بر روی مفتولهای مسی یا آلومینیومی در خط تولید سیم و کابل با هدف نرم کردن آنها.
Armored Cable, Armoured Cable: کابل زره دار، کابل آرمردار، کابل مسلح.
Attenuation: تضعیف قدرت سیگنال؛ مثلاً کاهش بزرگی یک سیگنال هنگامی که از یک مدار یا کابل عبور میکند. معمولاً با یکای دسی بل (db) و بر اساس نسبت دامنۀ سیگنال اصلی به سیگنال کاهش یافته اعلام میگردد.
AWG: مخفف American Wire Gage/ روش پلکانی لگاریتمی برای سایزبندی سیم، کابل و مفتولها که خاستگاهش آمریکاست.
Bandwidth: پهنای باند/ تفاوت حد بالایی و پایینی یک باند فرکانس معین. محدودۀ فرکانسهایی که یک سیگنال ارتباطی ارسالی اشغال میکند یا یک سیستم گیرنده میتواند بپذیرد. با واحد هرتز اندازه گیری و اعلام میشود.
Bare Copper: مس بدون پوشش عایقی، مس لخت.
Bend Radius or Bending radius: شعاع خمش/ Minimum Bend Radius یعنی کمینه شعاع انحنا و خمش یک سیم یا کابل بدون آنکه آسیب ببیند یا اثرات نامطلوبی در پی داشته باشد.
Binder: نوار یا نخی که برای نگاه داشتن اجزای یک کابل تکمیل شده در جای خودشان استفاده میشود.
Braid: بافت/ گروهی از رشته های فلزی یا غیر فلزی که در هم تنیده میشوند برای تشکیل یک ساختار لوله ای انعطاف پذیر؛ مثلا شیلد مسی یا مس قلع اندود بر روی رشته های کابل و یا ساخت یک بافت مسطح به شکل تسمه از رشته های مسی برای اتصال به سیستم زمین و کاربردهای دیگر.
Braid Angle: زاویۀ بافت/ زاویۀ بین یک رشته سیم از شیلد بافته شده با محور طولی کابلی که آن شیلد به دورش پیچیده شده.
Breakdown Voltage: ولتاژ شکست/ ولتاژی که در آن عایق بین دو رسانا از کار می افتد و اجازۀ هدایت یا قوس الکتریکی را میدهد.
Broadband: باند پهن/ تکنیکی برای ترکیب چندین شبکه مثلاً بر روی یک کابل بدون تداخل با یکدیگر. فناوریهایی که اجازه میدهند حجم بالاتری را از داده ها با سرعت بیشتر ارسال یا دریافت کنیم.
Buffer: پوشش محافظ بر روی فیبر نوری.
Building Wire: سیم ساختمانی/ سیمهای عایقداری که در سیمکشی روشنایی و پریزها در ساختمانها استفاده میشوند و غالباً برای نصب در فضای باز مناسب نیستند. ولتاژ نامی این سیمها در استاندارد IEC تا 450/750 ولت و در استانداردهای ایالات متحده تا 600 ولت است.
Bunch Stranded: رساناهایی که به طور غیر منظم و بدون در نظر گرفتن الگوی هندسی، در یک راستا به یکدیگر پیچیده شده اند. اغلب رشته های رسانای افشان کلاس 5 به این شکل تابیده میشوند.
Buried: مدفون/ کابلهایی که در زیر زمین دفن شده یا کابلکشی شده اند.
Bus-Bar or Busbar: باسبار، شینه/ رسانای بدون پوشش عایقی از جنس مس ساده یا اندود شده و یا آلومینیومی به شکل مسطح (شمش گونه) یا لوله ای که در تابلوها و سوئیچ یارد پستهای فشار قوی برای عبور و توزیع جریان الکتریکی و برقراری ارتباطات الکتریکی به کار میرود.
Cable: یک یا چند رسانای الکتریکی عایق شده از نظر الکتریکی و محافظت شده از نظر مکانیکی در کنار هم برای عبور ایمن جریان الکتریسیته به گونه ای که ولتاژ سطح روکش آن نسبت به زمین، صفر باشد؛ یا چند فیبر نوری در کنار هم با پوشش حفاظتی. وجود روکش نهایی یکی از نشانه های تمایز کابلهاست.
Cabling: قسمتی از فرآیند تولید کابلهای چند رشته که در آن دو یا چند رسانای عایقپوش شده، به هم تابانده میشوند یا در کنار یکدیگر قرار میگیرند.
Capacitance: ظرفیت خازنی؛ توانایی یک مادۀ دی الکتریک (نارسانا) میان دو هادی برای ذخیرۀ انرژی الکتریکی، زمانی که میان آن دو هادی اختلاف پتانسیل وجود دارد. در هادیهای هوایی و کابلها نیز به سبب وجود رساناها، عایق میان آنها و اختلاف پتانسیل، ظرفیت خازنی ایجاد میگردد. واحد اندازه گیری ظرفیت خازنی کابلها، معمولاً پیکوفاراد است.
Capacitive Reactance: راکتانس خازنی/ مخالفت با عبور جریان متناوب به دلیل ظرفیت خازنی در کابل یا مدار. برابر است با 1/2π.f.C
Cellular Polyethylene: پلی اتیلن منبسط شده یا فوم شکل/ شامل سلولهای بستۀ جداگانه از گازهای بی اثر که درون پلی اتیلن معلق هستند. نتیجۀ این کار، کاهش مطلوب ثابت دی الکتریک در مقایسه با پلی اتیلن جامد است که سبب کاهش تضعیف و افزایش سرعت انتشار سیگنال در کابل میشود.
Characteristic Impedance: در یک کابل انتقال امواج یا سیگنالها با طول بی نهایت، نسبت ولتاژ اعمال شده به جریان حاصل در نقطۀ اِعمال ولتاژ است؛ یا امپدانسی که اگر به انتهای کابل متصل شود، باعث میگردد کابل انتقال، بی نهایت طولانی به نظر برسد. یک مفهوم در خطوط انتقال مخابراتیست. مثلاً امپدانس مشخصۀ کابل کواکسیال، با قطر بیرونی رسانای مرکزی، قطر داخلی رسانای خارجی یا همان قطر کابل بر روی دی الکتریک و ɛr که متناسب با جنس دی الکتریک است، مرتبط خواهد بود.
Circular Mil: میل دایره ای/ مساحت رسانا با مقطع دایره ای شکل که قطر آن یک هزارم اینچ است.
Cladding: روکش از ماده ای با ضریب شکست پایین که هسته یا رشته فیبر نوری را احاطه میکند. این پوشش اغلب برای بهبود رسانایی در فیبر نوری یا مقاومت در برابر خوردگی انتخاب و استفاده میشود.
Coaxial Cable: کابل کواکسیال، کابل هم محور/ خط انتقال استوانه ای شکل برای امواج فرکانس بالاست که متشکل از یک رسانا در مرکز یک لوله یا شیلد است که توسط یک عایق از هم جدا شده اند و معمولاً یک روکش نهایی از مواد نارسانا، آنها را در بر میگیرد.
Coil Effect: اثر القایی که توسط شیلد مارپیچی کابل به ویژه در فرکانسهای صوتی بروز میکند.
Color Code: کد رنگ/ استفاده از رنگها یا نوارهای رنگی مختلف مطابق با استاندارد مرتبط در کابلها برای شناسایی اجزای آنها (رشته ها یا گروه رشته ها در کابل).
Concentric: هم مرکز، متحدالمرکز.
Conductivity: رسانایی/ توانایی یک ماده در اجازه دادن به جاری شدن الکترونها؛ برعکس مقاومت الکتریکی؛ با یکای زیمنس اندازه گیری میشود.
Conductor: رسانا، هادی/ ماده ای معمولاً فلزی که توانایی خوبی در عبور جریان برق دارد.
Conduit: لولۀ پلاستیکی یا فلزی که میتوان سیم یا کابل را از درون آن عبور دارد. اغلب برای محافظت مکانیکی از سیم و کابل یا محافظت از آنها در برابر آتش، استفاده میشود.
Connector: کانکتور، اتصال دهنده/ وسیله ای است که برای ارتباط درست و ایمن میان سیم یا کابل با یک دستگاه یا کابل دیگر طراحی شده است و اجازۀ عبور جریان الکتریکی را میدهد.
Cord: بند، کابل رابط/ یک کابل انعطاف پذیر که دستگاه الکتریکی را به منبع برق وصل میکند.
Core: رشته، هسته/ بخش مرکزی کابلها. رشته (های) عایق شدۀ کابل برق که جریان الکتریکی از آن (ها) عبور میکند و در زیر روکش نهایی قرار دارند؛ یا بخش مرکز کابل نوری (فیبرها) که نور را عبور میدهد و ضریب شکست آن بالاتر از بخش cladding کابل است.
Corona: کرونا/ وقتی گرادیان ولتاژ در هوای اطراف یک هادی به مقداری برسد که سبب یونیزه شدن گازها شود، کرونا روی میدهد.
Coupling: انتقال انرژی بین دو یا چند کابل یا اجزای یک مدار بدون تماس مستقیم الکتریکی.
Coverage: پوشش دهی/ مقداری را که یک شیلد از سطح لایۀ زیرین خود میپوشاند. به درصد اندازه گیری و اعلام میگردد.
CPE: سرواژه های Chlorinated Polyethylene/ نوعی پلی اتیلن که در آن کلر جانشین برخی از اتمهای هیدروژن شده است. یک آمیزۀ کشسان و مقاوم در برابر مواد شیمیایی، روغن و تنشهای مکانیکیست و جذب آب کمی دارد. از این آمیزه میتوان برای ساخت روکش کابلهای کنترل صنعتی یا موارد مشابه دیگر که در فضای باز نصب میشوند، استفاده کرد.
Crosstalk: همشنوی، همشنوایی/ نوعی تداخل یا نویز که در سیگنالهای صوتی، فرکانس رادیویی و دیتا رخ میدهد. این تداخل به دلیل کوپلینگ دو زوج رشتۀ مجاور و نشت سیگنال از یک زوج رشته به زوج رشتۀ مجاور به وجود می آید.
Current: جریان الکتریکی
Current rating: جریان نامی/ حداکثر جریان مجاز که در شرایط نصب معین میتواند از یک سیم یا کابل به طور پیوسته عبور کند. اغلب با یکای آمپر اعلام میگردد.
dB: دسی بل، مخفف Decibel، یک دهم بل/ واحدی برای گفتن نسبت دو کمیت فیزیکی؛ مثلاً مقدار نسبی بلندی صدا یا مقدار نسبی تضعیف قدرت سیگنال در یک کابل RF.
DC: کوتاه شدۀ Direct current، جریان مستقیم/ جریان الکتریکی که جهت آن تغییر نمیکند و در تمام طول زمان جاری بودن، در یک جهت خواهد بود.
Derating Factor: ضریب کاهش یا ضریب تصحیح؛ مثلاً ضریبی برای کاهش ظرفیت جریانی یک سیم یا کابل هنگامی که در محیطی با دمای بالاتر نصب میشود یا چند سیم یا کابل در یک مجرا و در کنار هم قرار میگیرند.
Dielectric: دی الکتریک (تلفظ صحیحش دای الکتریک است)، عایق، نارسانا. یک مادۀ نارسانا میان رساناهای کابل که سیگنالها را حمل میکنند. معمولاً از این واژه برای عایق در کابلهای کواکسیال و دیتا استفاده میگردد. دی الکتریک در کابل کواکسیال، بین رسانای مرکزی و خارجی (شیلد) قرار دارد.
Dielectric Breakdown: شکست عایق/ هر تغییر در خواص دی الکتریک که باعث رسانایی آن شود؛ مثلاً در اثر اعمال ولتاژ بیش از حد یا ولتاژ شکست.
Dielectric Constant: ثابت دی الکتریک/ عددی که نشان دهندۀ توانایی یک دی الکتریک در نگه داشتن بار الکتریکی، در هنگام قرار گرفتن بین دو رساناست. آن خاصیت دی الکتریک که مقدار انرژی الکترواستاتیکی را تعیین میکند که میتواند توسط ماده در زمان اعمال ولتاژ معین به آن، ذخیره شود. یک عدد نسبیست به این صورت که نسبت ظرفیت یک خازن با استفاده از دی الکتریک به ظرفیت آن با استفاده از خلأ را نشان میدهد؛ در حالی که ثابت دی الکتریک خلأ را 1 در نظر گرفته ایم.
Dielectric Loss: تلفات دی الکتریک/ توان تلف شده در عایق در نتیجۀ اصطکاک ایجاد شده توسط حرکت مولکولی، هنگام اعمال میدان الکتریکی متناوب.
Dielectric Strength: استقامت دی الکتریک/ ولتاژی که یک عایق قبل از شکست عایقی آن میتواند تحمل کند. به این ولتاژ، Dielectric Withstand Voltage هم میگویند.
Direct Burial Cable: کابلی که دفن مستقیم آن در زیر خاک مجاز است یا مستقیم در زیر خاک نصب شده است.
Distortion: تحریف، اعوجاج/ هر گونه تغییر نامطلوب در شکل موج یا سیگنال.
Drain Wire: سیم تخلیه/ سیمی بدون عایق است که در تماس دائمی با شیلد کابل که از نوع فویل است خواهد بود. فویل استفاده شده برای شیلدینگ کابل، از طریق این سیم به زمین اتصال مییابد.
Earth Conductor or Earthing Conductor: رسانای اتصال زمین/ یک هادی مجزای بدون عایق یا عایقدار و یا یک رشته از یک کابل که مخصوص اتصال به زمین است. معمولاً برای مفهوم زمین در سیستم قدرت، از واژۀ Earth در انگلیسی بریتیش و از کلمۀ Ground در انگلیسی آمریکای شمالی استفاده میگردد.
Electromagnetic Coupling: کوپلینگ الکترومغناطیسی، کوپلینگ القایی/ انتقال انرژی با استفاده از یک میدان مغناطیسی متغیر.
Energy Dissipation: اتلاف انرژی/ از دست رفتن انرژی یک سیستم به دلیل تبدیل آن به شکل نامطلوب انرژی؛ مثلاً تبدیل بخشی از انرژی الکتریکی عبوری از یک کابل به گرما به دلیل مقاومت الکتریکی آن.
EPDM: مخفف Ethylene-Propylene-Diene Monomer، عایق اتیلن پروپیلن دین مونومر/ یک آمیزۀ عایقی کراسلینک شده از گروه لاستیکهاست. با استقامت عایقی خوب، انعطاف پذیری بسیار خوب در دماهای بالا و پایین، مقاوم در برابر سایش و برش و خواص مکانیکی عالی.
EPR: سرواژه های Ethylene Propylene Rubber، آمیزۀ لاستیک مصنوعی اتیلن پروپلین/ استقامت عایقی و انعطاف پذیری بالایی دارد، مقاوم در برابر اُزُن و شرایط جویست، پایدار در برابر مواد شیمیاییست، در مقابل نفوذ آب مقاوم است و خرابی در اثر تماس با مس برای آن رخ نمیدهد. به عنوان عایق در کابلهای برق فشار ضعیف و فشار متوسط و نیز برخی از کابلهای فشار قوی زیر دریایی استفاده میشود.
Extruded Cable: کابل اکسترود شده/ کابلی که هادی (های) آن از طریق اکستروژن مداوم یا تزریق مواد نارسانا به وسیلۀ دستگاه اکسترودر، عایق بندی شده است.
FEP: مخفف Fluorinated Ethylene Propylene/ نوعی آمیزۀ فلوروپلیمر/فلوروپلاستیک است که میتواند در بخش عایق یا روکش سیم و کابلها استفاده شود. از مزایای آن میتوان به: گستردگی دمای کار (از 200- تا 200+ درجۀ سلسیوس)، مقاومت عالی در برابر مواد شیمیایی و UV، انعطاف پذیری و طول عمر بالا اشاره کرد.
FEXT: کوتاه شدۀ Far End Crosstalk/ تداخل همشنوی بر روی زوج رشته ها که در انتهای کابل اندازه گیری شده است. معمولاً با یکای dB اعلام میگردد.
Fiber: فیبر/ یک عنصر انتقال نور مجزا متشکل از رشته (Core) و روکش (Cladding) در کابل فیبر نوری.
Fiber Optics: انتقال نور از طریق فیبرهای نوری برای ارتباطات و سیگنالینگ/ این فناوری، اطلاعات را به صورت پالسهای نور در امتداد فیبرهای شیشه ای یا پلاستیکی منتقل میکند.
Field: میدان/ ناحیه ای که از طریق آن، خطوط نیروی الکتریکی و/یا مغناطیسی عبور میکنند.
Filled: پر شده/ کابلهایی که با ژله پر میشوند تا ویژگی مسدود سازی نفوذ آب در آنها ارتقاء یابد.
Filler: پر کننده، فیلر/ ماده ای نارسانا که در فواصل میان اجزا یا رشته های کابل قرار میگیرد تا گردی شکل کابل را حفظ کند و/یا به استحکام کششی آن بیفزاید.
Flame Resistance or Flame Retardant: مقاومت در برابر شعله، بازدارندۀ شعله/ توانایی یک ماده (عایق یا روکش سیم و کابل) برای مقاومت در برابر گسترش شعلۀ اعمال شده.
Flex Life: رده بندی کابلها بر اساس تعداد دفعاتی که میتوانند خم شوند، قبل از آنکه دچار شکست شوند.
Flexibility: انعطاف پذیری/ توانایی یک کابل یا سیم برای خم شدن یا خم پذیری آن.
Foam Polyethylene: پلی اتیلن فوم شکل یا اسفنجی/ Cellular Polyethylene را ببینید.
Frequency: فرکانس، بسامد/ مقدار تناوب یک موج در واحد زمان؛ مثلاً فرکانس 50 هرتز یعنی ولتاژ یا جریان متناوب سینوسی که در هر ثانیه 50 سیکل را طی یا تکرار میکند.
Ground Conductor: هادی زمین/ یک رسانای مجزای بدون عایق یا عایقدار یا رشته ای از یک کابل که مخصوص اتصال به زمین است. مترادف با Earth Conductor یا Earthing Conductor.
Halogen Free: بدون هالوژن، بی هالوژن/ آمیزه های عایق و روکش که فاقد عناصر هالوژن (فلوئور، کلر، برم، ید و استِتین) هستند.
HV: کوتاه شدۀ High Voltage/ ولتاژ بالا، فشار قوی/ کابلهایی که ولتاژ نامی آنها بیش از 35 کیلوولت است.
Hook-Up Wire: سیم های عایقدار تک رشته ای هستند که در سیم کشی داخلی تجهیزات الکتریکی یا الکترونیکی یا درون تابلوها استفاده میشوند./ مترادف با Lead wire.
Impedance Match: تطابق امپدانس/ حالتی که در آن امپدانس یک مدار یا کابل با با امپدانس مدار، کابل یا دستگاهی که به آن متصل است، یکسان میباشد.
Instrumentation cable: کابل ابزار دقیق.
Insulation: عایق، نارسانا/ بخشی از سیم یا کابل که آن را از مواد نارسانای الکتریسیته میسازند و رسانا را پوشش میدهد.
Insulation Stress: فشار جداسازی مولکولی در نتیجۀ اختلاف پتانسیل در یک عایق.
Interference: تداخل/ اختلالات با ماهیت الکتریکی یا الکترومغناطیسی که پاسخهای نامطلوب را به دیگر تجهیزات وارد میسازد.
Ionization: یونیزاسیون، تشکیل یونها/ هنگامی که ترکیبات قطبی در یک حلّال، حل میشوند و زمانی که یک مایع، گاز یا جامد به دلیل عبور جریان الکتریکی، باعث از دست دادن یا به دست آوردن الکترون شود، یون ها تولید میشوند.
Ionization Voltage: ولتاژ یونیزاسیون/ اختلاف پتانسیلی که در آن یک ماده یونیزه میشود.
IS: مخفف Intrinsic safety/ ایمنی ذاتی، ذاتاً ایمن.
ISCR: کوتاه شدۀ Individual screen/ شیلد یا محافظ انفرادی یا مستقل؛ مثلاً فویل انفرادی و مستقل برای هر زوج رشته در کابل شبکه یا کابل ابزار دقیق.
Jacket: روکش/ پوششی محافظ بیرونی کابلها یا برخی از سیمها که ممکن است با هدف افزایش مقاومت عایقی نیز استفاده شود. روکشهای پلیمری در زبان انگلیسی آمریکای شمالی با این واژه و در انگلیسی بریتیش با واژۀ Sheath معرفی میشوند.
KV: مخفف Kilovolt/ هزار ولت.
LV: مخفف Low voltage/ ولتاژ پایین، فشار ضعیف/ سیم و کابلهایی که ولتاژ نامی آنها کمتر و مساوی 1000 ولت است.
Low current: جریان پایین، جریان ضعیف/ سیم و کابل هایی که برای تبادل دیتا و سیگنالهای ارتباطی، صوتی، ویدیویی و کنترلی، از جریانهای پایینی استفاده میکنند./ کابلهایی که هدف از به کارگیری آنها انتقال جریان الکتریکی برای مصارف برقی نیست و مناسب مدار قدرت نخواهند بود؛ بلکه جریان برق در آنها حامل سیگنالهای ارتباطی و اطلاعاتی خواهد بود.
LSHF: مخفف Low Smoke, Halogen Free/ آمیزه های عایق و روکش سیم و کابل که در صورت سوختن کم دود خواهند بود و گازهای حاصل از سوختن آنها عاری از مواد هالوژنی هستند. مترادف با LSZH.
Matte Finish PVC: فرمولاسیون خاصی از پی وی سی که آن را بسیار شبیه به لاستیکهای مصنوعی میسازد.
Milliken Conductor or Milliken Cable: هادی میلیکن یا کابل میلیکن/ معمولاً برای جلوگیری از اثر پوستی و ممانعت از افزایش مقاومت الکتریکی AC، در کابلهای قدرت که سطح مقطع رسانای آنها بیش از 1000 میلیمتر مربع است، از هادی میلیکن استفاده میشود. رسانای میلیکن از چند قطاع یا بخش جداگانه تشکیل یافته است که میتوانند نسبت به یکدیگر ایزوله شوند. این بخشها در کنار هم شکل مقطع دایره و گرد را میسازند؛ به همین دلیل آن را هادی Segmental یا قطاعی نیز مینامند.
Multi-Core: چند رشته، چند هسته/ کابل برق، کنترل و یا کابل نوری که دارای چند رسانای عایق شده یا چند فیبر است.
Mutual Capacitance: ظرفیت خازنی متقابل/ ظرفیت خازنی مؤثر بین دو هادی، زمانی که اثرات هادیهای دیگر و شیلد – در صورت وجود- حذف شوند.
MV: مخفف Medium Voltage/ ولتاژ متوسط، فشار متوسط/ سیستمها و کابلهایی که ولتاژ نامی آنها بیش از 1000 ولت تا 35000 ولت است؛ یا کابلهایی که ولتاژ فاز به فاز آنها 6 تا 30 کیلوولت است/ محدودۀ ولتاژی میان فشار ضعیف و فشار قوی.
Neoprene: نئوپرن/ یک لاستیک مصنوعی با مقاومت خوب در برابر روغن، مواد شیمیایی و شعله. نام دیگر آن Polychloroprene (پلی کلروپرن) است.
NEXT: مخفف Near-end Crosstalk/ تداخل القاء شده بر روی زوج رشته های کابل که در انتهای نزدیک به فرستنده اندازه گیری میشود. مخالف FEXT.
Noise: نویز/ هر سیگنال خارجی که تمایل دارد در سیگنال موجود یا عبوری از یک سیستم، مدار یا کابل، تداخل ایجاد کند.
Non-Plenum: توضیحی برای کابلی که الزامات آزمون شعلۀ NFPA 262 (UL 910) CMP را برآورده نمیسازد. چنین کابلی را نمیتوان در فضایی که برای برگشت هوا (پلنوم) استفاده میشود، نصب کرد.
Nylon: نایلون/ یک ترموپلاستیک مقاوم در برابر سایش و مواد شیمیایی برای روکش نهایی کابل و سیم.
Ohm: اُهم/ واحد مقاومت الکتریکی و امپدانس.
Oil Resistant Cable: کابل مقاوم در برابر روغن.
OSCR: سر واژه های Overall Screen/ اسکرین کلی. محافظ الکترواستاتیکی که معمولاً به شکل فویل یا نوار از جنس آلومینیوم با پوشش مواد پلیمری مانند پلی استر است و طرف آلومینیومی آن در تماس با یک سیم تخلیۀ بدون عایق میباشد. این نوع حفاظ، تمام عناصر (رشته های) کابل را در بر میگیرد؛ بر خلاف ISCR که به صورت انفرادی و مستقل برای هر زوج رشته یا سه رشتۀ به هم تابیدۀ کابل است. در کابلهای دیتا، شبکه و ابزار دقیق، میتواند تنها یک OSCR وجود داشته باشد یا ترکیبی از هر دو: ISCR/OSCR.
Overhead Conductor, Overhead Cable: هادی هوایی، کابل هوایی. مترادف با Aerial cable و Aerial conductor.
Ozone: اُزُن/ شکل بسیار واکنش پذیر اکسیژن است که معمولاً در اطراف تخلیه های الکتریکی ایجاد میشود و در جو به مقادیر کم اما فعال وجود دارد. در غلظتهای کافی میتواند باعث شکست برخی از عایقهای لاستیکی شود که تحت کشش یا در حالت خمیده هستند. آمیزه های Ozone resistant، در برابر تخریب متأثر از اُزُن مقاومت نشان میدهند.
PiMF: کوتاه شدۀ Pairs in Metal Foil/ زوج رشته ها در ورق فلزی/ کابلهای زوج به هم تابیده که به دور هر یک از زوج رشته های آن، فویل آلومینیومی انفرادی و جداگانه پیچیده شده است.
Plain Copper: مس ساده، مس غیر اندود، مس بدون اندود فلزی.
Plastic: گروهی از مواد پلیمری شامل محصولات طبیعی و مصنوعی/ ترموپلاستیک نیز نامیده میشوند؛ مانند: پی وی سی، پلی اتیلن و پلی پروپیلن/ ترموپلاستیک ها یا گرمانرم ها را بر خلاف لاستیکها و دیگر آمیزه های ترموست، میتوان دوباره ذوب و از آنها استفاده کرد.
Plasticizer: نرم کننده/ ترکیبات شیمیایی که به پلاستیکها افزوده میشود تا آنها را نرمتر و انعطاف پذیرتر نماید.
Plenum Cable: کابلهایی که میتوانند در محفظه ای که یک یا چند کانال هوا به آن متصل است و بخشی از سیستم توزیع هوا را در ساختمانها تشکیل میدهد، قرار گیرند. این کابلها، الزامات تست شعله مطابق با استاندارد NFPA 262 (UL-910) CMP را برآورده میسازند.
Polyethylene, PE: پلی اتیلن/ یک مادۀ ترموپلاستیک با ثابت دی الکتریک پایین، مقاومت عایقی بسیار بالا و مقاومت بسیار خوب در برابر رطوبت که در ساخت عایق و روکش کابلها استفاده میشود./ پلی اتیلن را میتوان بسته به وزن مولکولی و چگالی، دست بندی کرد؛ از LDPE تا HDPE. با چگالی کم انعطاف پذیر تر و با چگالی و وزن مولکولی بالا، سختتر و مقاومتر خواهد بود.
Polymer: پلیمر، بسپار/ ماده ای که از واحدها یا مولکولهای شیمیایی تکرار شونده تشکیل شده است.
Polyolefin: پلی اُلفین/ هر کدام از پلیمرها و کوپلیمرهای گروه هیدروکربنهای اتیلن؛ مانند پلی اتیلن و پلی پروپیلن.
Polypropylene, PP: پلی پروپیلن (تلفظ صحیحش پلی پروپلین است)/ یک ترموپلاستیک شبیه پلی اتیلن که سفتتر از آن است و نقطۀ نرم شدن بالاتری دارد. معمولاً برای بخش عایق یا پوشش میانی برخی از کابلها استفاده میگردد. از پلی اتیلن سختتر است و به همین دلیل برای ساخت سیمهایی که به عایق نازک نیاز دارند، مناسب خواهد بود.
Polyurethane, PUR: پلی اورتان، پلی یورتان (تلفظ درستش پلی یورِثِین است)/ گروهی از پلیمرها که به دلیل مقاومت خوب در برابر سایش و حلّالها مورد توجه قرار گرفته اند. اغلب در بخش روکش برخی از انواع کابلها به کار میرود. از مقاومت عالی در برابر روغن، اُزُن و اکسیداسیون برخوردار است. دارای ویژگی حافظۀ ساختاری برجسته است و آن را به یک روکش عالی برای کابلهای جمع شونده تبدیل میکند.
Polyvinyl Chloride, PVC: پلی وینیل کلراید، پلی واینل کلراید، پی وی سی/ یک ترموپلاستیک با مصارف گسترده و عمومی در ساخت عایق، فیلر و روکش انواع سیم و کابل.
Portable Cordage: کابل رابط قابل حمل/ کابل با دو یا چند هادی برای کاربردهای قابل انعطاف و قابل حمل. مترادف با flexible cord.
Power cable: کابل قدرت/ کابلی که تجهیزات الکتریکی را به منبع برق با فرکانس صنعتی متصل میکند/ کابل اصلی تأمین، انتقال یا توزیع برق.
QiMF: مخفف Quad in metal foil/ نوعی خاص از کابلهای ابزار دقیق که هر چهار زوج رشتۀ آن با فویل انفرادی و مستقلی حفاظت میشوند.
Rated Temperature: دمای نامی/ حداکثر دمایی که در آن یک سیم یا کابل میتواند برای مدت طولانی و بدون از دست دادن ویژگیهای اصلی خود، کار کند.
Rated Voltage: ولتاژ نامی/ ولتاژی که یک سیم یا کابل برای کار دائم با آن طراحی شده است و میتواند به طور پیوسته و به مدت طولانی و بدون تخریب یا خطر ایمنی، در آن ولتاژ کار کند.
Reactance: رِاَکتانس/ در مدارهای جریان متناوب، راکتانس نوعی مقاومت در برابر عبور جریان الکتریکیست که توسط عناصر القایی و خازنی ایجاد و با واحد اُهم اعلام میگردد.
Reinforced: تقویت شده/ هادی یا روکشی که توسط عنصری مقاوم، تقویت شده است.
Resistance: مقاومت، پایداری/ مقاومت الکتریکی با یکای اُهم، پایداری مکانیکی، مقاومت در برابر شرایط محیطی و عوامل آسیب رسان خارجی.
Resistant: مقاوم، پایدار/ مثلاً کابل مقاوم در برابر حرارت، آتش، آب، روغن و غیره.
RG/U: حروف RG سرواژه های Radio guide به معنای راهنمای رادیویی هستند که نامی نظامی برای گروهی از کابلهای کواکسیال است. U نیز اول کلمۀ Universal به معنای کاربرد عمومیست.
Rubber: لاستیک/ نامی عمومی برای آمیزه های نارساناست که از الاستومر (کشسان) های ترموست ساخته شده است؛ مانند: لاستیکهای طبیعی و مصنوعی.
Screen: حفاظ، شیلد/ اسکرین نیمه هادی بر روی هادی و عایق کابلهای MV و HV/ اسکرین فلزی به صورت سیمها یا نوار مسی در کابلهای قدرت/ شیلد بافته شده در کابلهای کنترل.
Self-extinguishing: خود خاموش شونده، خود خاموش کن/ ویژگی عایق و روکشی که پس از حذف شعله، خود را خاموش میکند.
Self Supporting Cable: کابل خودنگهدار/ کابل برق، مخابراتی مسی و یا فیبر نوری که با/بدون عنصر تحمل کنندۀ نیروی وزن و کشش، میتواند به صورت هوایی میان تیرها نصب گردد.
Separator: جدا کننده/ لایه ای از مواد عایق مانند پارچه، کاغذ و نوار پلی استر که میان رسانا و عایق کابل، یا میان اجزای درونی کابل و یا بین روکش و اجزایی که پوشش میدهد، قرار میگیرد. هدف از افزودن این بخش، بهبود کیفیت جداسازی (عایق یا روکش به رسانا نچسبد و به آسانی قابل جدا شدن باشد) و یا حفاظت مکانیکی و الکتریکی (مقاومت عایقی) بیشتر است.
Sheath: روکش، غلاف/ پوشش محافظ بیرونی کابلها.
Shield: شیلد، حفاظ/ نوار فلزی یا بافت از سیمها (مس، مس قلع اندود، آلومینیوم یا دیگر رساناها) که در کابلها قرار میگیرد تا از نشت سیگنال و تداخلات جلوگیری کند.
Shield Coverage: پوششدهی شیلد/ درصد پوشش شیلد یا مقدار پوششدهی شیلد کابل که قابل رؤیت است.
Shield Effectiveness: اثربخشی شیلد/ توانایی نسبی یک شیلد برای حذف تداخلات یا جلوگیری از نشت سیگنال از کابل.
Signal: سیگنال/ هر نشانۀ قابل مشاهده یا شنیداری که بتواند اطلاعات را منتقل کند؛ یا اطلاعاتی که از طریق یک سیستم ارتباطی منتقل میشود.
Silicone: سیلیکون/ آمیزه ای ساخته شده از سیلیکون و اکسیژن. در حالت الاستومری ترموست، مقاومت قابل توجهی در برابر حرارت نشان میدهد. دارای خواص الکتریکی عالی، مقاومت در برابر اُزُن، شرایط جوی و تشعشعات است و جذب رطوبت کمی دارد. بسیار انعطاف پذیر است؛ اما استحکام مکانیکی کمی دارد و مقاومتش در برابر برش یا خراش ضعیف است. از آن در ساخت عایق و روکش برخی از انواع سیم و کابلهای مقاوم در برابر حرارت استفاده میشود.
Single Core: تک رشته، تک هسته/ سیم یا کابلی که تنها یک رسانا دارد.
Single-mode Fiber: فیبر سینگل مود، فیبر تک حالته/ یک موجبر فیبر نوری که در آن فقط یک حالت منتشر میشود. این فیبر دارای قطر هستۀ بسیار کوچک (8 میکرو متر) است. امکان انتقال سیگنال را در پهنای باند بسیار بالا فراهم میکند. عموماً از دیودهای لیزری برای ایجاد و ارسال نور استفاده میشود.
Solid Copper: مس مفتولی.
Stranded Conductor: رسانای چند مفتولی استرند شده، رسانای تابیده شده، هادی نیمه افشان/ برای افشان از عنوان Fine Stranded استفاده میشود.
Submarine Cable: کابل زیر دریایی/ کابلهایی که قابل نصب در کف دریا هستند.
Submersible Cable: کابل غوطه ور/ کابلی که قابل نصب به صورت غوطه ور در آب است.
Swellable tape: نوار متورم شونده با آب/ یکی از روشهای محافظت از کابلها در برابر آب، استفاده از نوارهای متورم شونده است که آب را به خود جذب کرده و مانع نفوذ آن به بخشهای درونی (عایق) کابل میگردند.
Thermoplastic: ترموپلاستیک، گرمانرم/ ماده ای که وقتی تحت فشار و حرارت کافی قرار میگیرد، نرم میشود، جریان پیدا میکند و یا تغییر شکل میدهد. برای نمونه میتوان به PVC و PE اشاره کرد.
Thermoset: ترموست/ ماده ای که در اثر حرارت و فشار، نرم نمیشود و جریان و تغییر شکل محسوسی نخواهد داشت. قابل ولکانیزاسیون است؛ مانند انواع لاستیکها در صنعت سیم و کابل.
Thin wall insulation: عایق با ضخامت کاهش یافته/ مطابق با استانداردهای مرتبط، برای برخی کاربردها مانند سیمکشی درون خودرو، کشتی، قطار و هواپیما، از سیم یا کابل با عایقهای خاص و ضخامت کاهش یافته استفاده میشود. این سیمها با قطر نهایی کمتر، قابل وایرینگ در فضاهای محدود خواهند بود. آمیزه های به کار رفته در ساخت این سیمها، میتوانند در این حالت نیز استقامت عایقی متناسب با ولتاژ کار و استحکام مکانیکی مطلوبی داشته باشند.
TiMF: مخفف Triple in metal foil/ کابل ابزار دقیق که در آن هر سه رشته به یکدیگر تابیده شده اند و به دور هر کدام از این گروه رشته های سه تایی، یک فویل آلومینیومی جداگانه وجود دارد.
Triaxial Cable: کابل ترایکسیال، کابل تریاکسیال/ کابلی که دارای یک رسانای مرکزی و دو شیلد است به گونه ای که هر سه هم محور هستند و همگی توسط ماده ای عایق (دی الکتریک) از یکدیگر جدا شده اند. کابل کواکسیالی را تصور کنید که یک پوشش عایق میانی به آن اضافه میکنیم و بر روی آن شیلد دیگری قرار میدهیم، در این حالت به کابل تریاکس تبدیل میشود.
Twinax Cable: کابل توئین اَکس/ کابلی که دارای یک زوج رشتۀ به هم تابیده با خواص الکتریکی ثابت است که دارای محور مشترک هستند.
Twisted Pair, TP: دو رشته هادی عایقدار که به یکدیگر تابیده شده اند.
U.G.C: سرواژه های Underground Cable/ کابل زیر زمینی/ هر کابلی که قابلیت نصب زیر زمینی داشته باشد.
UV Resistant: مقاوم در برابر فرابنفش/ کابلی که روکش آن در برابر پرتوی فرابنفش ( اشعۀ ماوراء بنفش) مقاوم است.
Voltage: ولتاژ، اختلاف پتانسیل الکتریکی/ اختلاف پتنانسیل الکتریکی بین دو نقطه که در صورت بسته بودن مدار، باعث جاری شدن الکترونها و برقراری جریان برق میگردد. واحد آن ولت است. برای ولتاژهای پایین از یکای میلی ولت (یک هزارم ولت) و برای ولتاژهای بالا از کیلو ولت (هزار ولت) هم استفاده میشود.
V.A: ولت آمپر/ واحد توان الکتریکی ظاهری (S). برای مقادیر زیاد، KVA (کیلو ولت آمپر) و MVA (مگاولت آمپر) هم به کار میروند. S=P+jQ
V.A.R: ولت آمپر راکتیو/ یکای توان الکتریکی راکتیو (Q). برای مقادیر بالا، KVAR (کیلو ولت آمپر راکتیو) و MVAR (مگا ولت آمپر راکتیو) به کار میرود.
Waterproof Cable: کابل واتر پروف، کابل ضد آب/ کابلی که مقاوم در برابر نفوذ آب است.
Water resistant Cable: کابلی که آب باعث آسیب آن نخواهد شد.
Watertight Cable: کابلی که آب به سختی در آن نفوذ میکند.
Watt: وات، واحد توان، توان الکتریکی اکتیو (P)/ برای توانهای الکتریکی بالا از یکاهای کیلو وات (1000 وات)، مگا وات (میلیون وات) و گیگا وات (میلیارد وات) هم استفاده میگردد.
Wire: سیم
XLPE: پلی اتیلن کراسلینک شده/ آمیزۀ پلی اتیلن که توسط یکی از روشهای: Peroxide, Silaine, E-Beam، کراس لینک شده و پایداری حرارتی و خصوصیات الکتریکی آن ارتقاء یافته است.
Yarn: نخ، الیاف/ نخهای به هم تابیده یا الیاف از جنس PP، PE یا Aramid در کابلهای قدرت (زیر دریایی) و نوری. این الیاف در بخشهای داخلی یا بیرونی کابلها با اهدافی مانند افزایش استحکام کششی، مقاومت در برابر نفوذ آب و حفاظت مکانیکی به کار میروند.
Zero Halogen: هالوژن صفر/ موادی که فاقد عناصر هالوژنی هستند یا این عناصر به مقدار بسیار کم و ناچیز در آنها وجود دارد؛ مترادف با Halogen Free و Non-Halogen.